حوری آسمان
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا |
|
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا |
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی |
|
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا |
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی |
|
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا |
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی |
|
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا |
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی |
|
روضه امید تویی راه ده ای یار مرا |
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی |
|
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا |
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی |
|
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا |
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی |
|
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا |
به ازای نبودش درد میکشم اما ریشه ام محکمتر از قبل میشود.
چه نبودن دردناکی و چه ریشه کردن ارزشمندی.
امان از نامردها. امان از نامردی ها. امان از دل شکستن ها.
امان از ادعاهای دروغین. امان. امان.
به راستی جای عدالت خدا در این نامردمیها کجاست؟؟
امشب فقط برای دل شکسته ی حوری آسمان.
.........................................................
.........................................................
گاهی فقط محو فراز و فرود دنیا شویم. کافی است.
سخن زیاد دارم و یارای نوشتن نه.
همین.
خدایا به من صبوری ده تا آنچه را تو دیر میخواهی زود نخواهم و آنچه را تو زود میخواهی دیر نخواهم.
چه بسیار خواستههایی که زود خواستم اما ندادی چون برایم دیر میخواهی و چه بسیار خواستههایی که دیر میخواهم اما تو برایم زود میخواهی.
خدای مهربانم، ای نهایت آرزوهایم، ملجأ و پناه دردهایم به ازای تمام زود خواستههایی که هنوز هم روزیام نکردهای سپاس و هزاران بار سپاس.
خدای پر قدرتم، به ازای تمام دیر خواستههایی که زود روزیام کردهای سپاس.
خدای مهربانم، تقدیرم را مبارک بنویس آنچنان که تو میپسندی هر چند بر من و شکیباییام سخت بگذرد.
من و شکیباییام تسلیم صلاح دیر خواستهی تو هستیم.
چه زیبا آزمایش میکنی. چه زیبا حضور داری. درک حضورت زیاد پیچیده نیست. اندکی دقت، اندکی هوشیاری کافی است برای درک حضور محکمت. برای رحمتت. برای لطفت. برای مهربانی ات. یک کلام برای وجودت. برای بودنت.
سال تحویل 89 دعایم این بود: دعایم نه آرزویم. گفتم خدایا در سال 88 تماماً برکت بودی و رحمت. در سال 89 تماماً توکلم و تلاش واین چیزی ورای یک دعا بود. برنامه بود. هدفم بود. خواستهام بود. تکلیفم بود.
و اینک در حالی که فقط 18 روز از سال نو، از سال 89 میگذرد چه مقتدرانه آزمایشم کردی برای فهم توکل و تلاشم البته برای خودم نه برای تو که بزرگی و آگاه.
در عرض کمتر از 18 روز حوادثی که بر من گذشت حادثه نبود، نماد کاملی بود از آزمایشت. گفتم توکلم رهایم نکردی. گفتم تلاشم از کنارم بی تفاوت رد نشدی. آزمودی. آزمودنی سخت. آزمودی با اتفاقهای جدید. آزمودی تا ببینم تغییراتم را. تا ببینم رشدم را . ببینم بالندگی ام را. ببینم که در کجای قصه هستم. کجای کارم.
درشگفتم از این همه زیبایی و عظمت. در حالیکه هنوز قدمی برنداشته بودم.
خدایا به اندازه ی وسعت تمام کائنات سپاس.
بر باد رفته هایم را شکر
روزهای سختی بود، زیرا آنچه را که از آن مینویسم یک شبه نیاموختم، خوب یادم هست، بیتابی و بیقراریهایم را، اشکها و راز و نیازهایم را، ابهام و آشفتگیهایم را. چه روزهایی بود، غرق امید بودم و آرزو و چه دیر میگذشت وقتی در انتظار بودم و نمیدانستم چه پیش میآید. اما امروز خوب میدانم چشمهای من برای دیدن بزرگی دنیا چه کوچک بود. چیزهایی که میدیدم در برابر آنچه نمیدیدم یا قادر به دیدنش نبودم چه ناچیز بود. آن روزها، این را نمیدانستم، انگار زمان فاصلهای بود که باید برای دانستنش طی میشد. آن روزها گذشت هر چند به کندی این روزها نیز میگذرد و چقدر شاکرم که در بی قراری آن روزها، یک چیز را هرگز گم نکردم؛ اینکه در کنار هر دعا این را نیز از خدا بخواهم که آرزوهایی از آرزوهایم را برآورد که صلاحم دربرآورده شدنشان باشد هر چند بر من و شکیباییام سخت بگذرد.
بر من و شکیباییام سخت بگذرد.
خدایا ایمان، شکیبایی و پایداری روزی ام کن در روزی که بر من و شکیباییام سخت می گذرد. همین.
سلام به خدای مهربانم. سلام به آفریدگارم. سلام به پروردگار بزرگ و پرقدرتم. سلام به خدایی که تولد را دوباره ارزانیام داشت. سلام به خدایی که لحظه به لحظه حضورش را با تمام وجودم حس میکنم. سلام به خدایی که صدایم را میشنود. دردم را میداند و تسکینم میدهد. سلام به خدایی که تنهایم نگذاشت در حالی که من طردش کردم. خدایی که من انکارش کردم اما او همچنان ماند. خدایی که راه دوباره ی زندگی را برایم هموار کرد. خدایی که درست در لحظه ی سخت و بحرانی به فریادم رسید. خدایی که این بار با رحمتش، با مهربانیاش، با نگاه دلسوزانهاش، با قدرتش، با عظمتش، در قلبم جای گرفت. خدایی که اینک برایم مصداق الا بذکر الله تطمئن القلوب است.اینک، من، بعد از سالها تنش، بعد از سالها به در و دیوار خوردن، همراه با خدایم آفریینده آسمان آبی و تمام زیبایی های در آن، با نظر عنایت او آرامش را احساس می کنم.
من اینک در آستانهی آرامش.
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیرو رو شه
تا سکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سمت طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن بلکه آرامش بگیرم
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه
هرشب حافظه ی من پر تصویر تو میشه
با من غریبگی نکن با من که درگیر توام
چشماتو از من برندار من مات تصویر توام
تو همین جایی همیشه با تو شب شکل یه رویاست
آخرین نقطهی دنیا تو جهان من همین جاست
تو همین جایی و هر روز من به تنهایی دچارم
منو نزدیک خودم کن تا تورو یادم بیارم
Design By : Pichak |