حوری آسمان
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد
و پس از تنهاییت، نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش
آمد
بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم که دوستانی داشته
باشی
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دسته کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد
که دستکم، یکی از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خودت غره نشوی.
و نیز آرزومندم مفید باشی، نه خیلی غیر ضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه
دارد.
همچنین، برایت آرزومندم که صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران
ناپذیری می کنند
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه
شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم نا امیدی نشوی
چرا که هر سنی، خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند که خرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد
بعلاوه، آرزومندم که پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه، سالی یکبار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: این مال من
است؟
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری
است.
و در پایان، اگر مردی، آرزومندم زن خوبی داشته
باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید..
زندگی کردن به دور از ناامیدی ، صبور بودن، دانه بودن، زندگی کردن همراه با عشق
بر باد رفته هایم را شکر...
عدم استجابت دعایم را سپاس...
آشفتگی ها و بیقراری های گذشته ام را قدر...
دونی کردن های گردون را ارج...
که ... بربادرفته ها و دعاهای به اجابت نرسیده و آشفتگیها و دونی های گردون سراسر مایه ی بالندگی ام شد.
خدایا شاکرانه می گویم بالندگی ام را هزاران بار سپاس.
گوشه هایی از نامه ی پربار آبراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا به معلم پسرش:
به پسرم درس بدهید، اگر با کارو زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد.
می دانم که وقت می گیرد اما به او بیاموزید از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید. اگر می توانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگوید تعمق کند. به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان، به گلهای درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز می کنند دقیق شود.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ملایم و با گردن کشها تا می تواند مدارا کند. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد. حتی اگر همه برخلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه ی حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند. ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید. اگر می توانید به پسرم یاد بدهید در اوج گرفتاری تبسم کند. به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق میداند پای سختش بایستد و با تمام قوا بجنگد. در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که او شجاع باشد. به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
کار، زحمت، پندگرفتن از باختها، لذت بردن از پیروزیها، نقش مهم کتاب در زندگی، تعمق و اندیشه در آفریده های خدا، مدارا با افراد، ایمان داشتن به عقاید، تبسم در اوج گرفتاری، شجاع بارآمدن...
سوره ی آل عمران آیه ی 191: آنهایی که در هر حالت خدا را یاد کنند و دائم فکر در خلقت اسمان و زمین کرده و گویند پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای.
سوره ی نساء آیه ی 63: از منافقان روی بگردان ولی با گفتار دلنشین و موثر با آنان سخن بگو.
سوره ی نساء آیه ی 95: خدا مجاهدان فداکار به مال و جان را به بازنشستگان ، بلندی و برتری بخشیده و مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده.
سوره ی نساء آیه ی 36: در حق همه نیکی و مهربانی کنید.
خدایا نعمت اندیشه و اندیشیدن را از ما مگیر...
به جای پانوشت این بار سر نوشت:
«یوسف گم گشته برای من استعاره از معشوق زمینی نیست.»
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبهی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سرّ غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تورا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
یا عِماد من لا عماد لَه و یا ذُخر من لا ذخرله و یا سَند من لاسند له و یا حِرز من لاحرز له و یاغیاث من لاغیاث له و یا کَنز من لا کنزله و یا عِزمن لا عزله. یا الله یا الله یا الله. یا ربّاه.
ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد. ای ذخیرهی کسی که ذخیره ندارد. ای سند کسی که سند ندارد. ای پناه کسی که پناه ندارد و ای دادرس کسی که دادرسی ندارد و گنج کسی که گنجی ندارد. و ای عزت کسی که عزتی ندارد. ای خدا. ای خدا. ای خدا. ای خدای من.
دعایی که برایم فراتر از حد یک دعاست. دعایی که برایم عین آرامش است. عین نیاز است. عین حاجت است. عین زندگی است. دعایی که برایم عین معجزه است در سختترین روزهای زندگیام. خدایا همچنان پشتیبانیات را میخواهم. خدایا همچنان محتاجم. خدایا همچنان میخواهمت کودکانه. خدایا مگر بدون تو میشود؟
فقط به حکم امر خودت آرام میگیرم. افوّض امری الی الله ان الله بصیربالعباد.
خدایا واگذار کردم زندگیام را به سوی درگاهت و میدانم که مقتدرانه حضور داری. میبینی؟ تمام وجودم سراسر تلاش است.
خدایا تو نباشی چه امیدی به دل خستهی من؟
این متن، این موسیقی، این فضای آرام را تقدیم میکنم این بار فقط به خودم. به خودی که فکر میکنم این بار او را شایستهی ستایش میبینم. او را شایسته میبینم چون خوب آموخت این سخن مولا علی را که «حکمت وزیدن باد رقصاندن ریشهها نیست امتحان ریشههاست». و چه خوب ریشهام مقاومت کرد. چه خوب ایستادگی کرد. آفرین به ریشهام.
خودم را شایستهی تحسین میبینم چون این جملهی کری مارتین را بارها تکرار کردم «سرچشمهی توان ما گنجینهی درون ماست». آفرین به خودم چه ماهرانه به گنجینهی درونم راه یافتم. چه بینیازم کرده است این گنجینهی درون.
خودم را لایق رشد میبینم چون این جملهی کتی اوبارا نجوای صبحگاهانم شد هر روزه. «شهامتی بس بزرگ میخواهد بازگشت به خویشتن و دست یافتن به نیروی درون و بدان که فردا روز دیگری خواهد بود با دستاوردهایی نو اگر بتوانی بردبار بمانی و فردا را ببینی». و من بازگشت کردم به خویشتنم در اوج ترس. آفرین به شهامتم. آفرین.
خودم را تحسین میکنم چون این جملهی جک کانفیلد الگویی شد برای راهم «بیلچه ام را برمیدارم و جادهای دیگر میسازم». آفرین به توانایی جاده ساختنم.
و در آخر دلگرمیهایم با سخن استاد جی پی واسوانی «رها کن به خدا بسپار. آزمونهای دشوار به آنچه برای شما بهترین است منجر خواهد شد».
چه دلگرمم به خاطر آزمونهای سخت سال 89 که انگار پیامی بود از جانب پروردگار بی نظیرم.
به آنان که باور دارند هر اندوهی موهبتی است و هر نقصی برای کمک به انسان.
خودم را تحسین می کنم چون باور دارم که اندوه هایم موهبتی بود از جانب خدایم.
و در آخر چه خودخواهانه خود را تحسین می کنم و چه مشتاقانه آغوش خدا را می خواهم....
یاری ام کن نلغزم
گوشههایی کوتاه اما پربار، از کتاب مردی در تبعید ابدی، داستان زندگی ملاصدرا، صدرالمتألهین ایران، به قلم استاد بزرگوار نادر ابراهیمی.
- انسان برای توانستن خلق شده است نه نتوانستن. اگر خواست خدا ناتوانی انسان بود، از اصل، انسانی خلق نمی کرد.
- بر زمینی که با پست و بلند آن آشنا نیستیم، بهتر است قدری آهسته برانیم تا به تاخت.
- خداوند ، شبها، در کوچه های خلوت همراه با ما آواز می خواند.
- شب کویر، سرشار از خداست و کویر گوشهای از ملکوت خداوند است. کاش که در کنارهی کویر جایمان بدهند.
- مشقّت را به خاطر خدا تحمل کنید امّا تسلیم مشقت نشوید. تحمّل اندوه به معنای اندوهپرستی نیست. تحمل درد غیر از قبول درد است. مشقت آزمایشی است از سوی حق و راهی است میان بر به جانب آرامش و شادمانی.
- انسان پیوسته اندیشمند، از زمان و زمانهی خویش در میگذرد و به فراسوی زمان خود میرود و چنین است که صاحب منصبان عصر او، او را درک نمیکنند و بر سخنانش صحّه نمیگذارند. او را میآزارند و از خویش میرانند و اگر بدانند که او، برای ساختن چیزی نو پیله می کند که کهنه ها را در هم بکوبد، انگاه مرگ او را طلب میکنند.
آخرین قسمت کتاب، هنگام حرکت ملاصدرا به سمت شیراز، خطاب به مردم:
می رویم تا بساط آوارگی مان را در جای دیگری بگسترانیم و دل زندانیمان را به زندانی نو عادت دهیم و روح تبعیدی مان را در تبعیدگاه تازه ای سرگرم کنیم.
به امید تأملی بیشتر بر زندگانی مشاهیر ایران زمین.
روح بزرگوار هردو بزرگ توأمان آرام.
بخشی از نیایش دکتر شریعتی که به ذره ذره اش اندیشه کردم و با ذره ذره اش گریستم.کاش اندیشیدن را رسالتی در زندگی مان بدانیم. کاش.
ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم و به مؤمنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف
و به پیروان ما آگاهی و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف و به نومیدان ما امید و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان و به مردگان ما حیات و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ی ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت بخش.
روح بزرگوارش شاد.
Design By : Pichak |