سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوری آسمان

چه بنویسم و چگونه بنویسم که شعار نباشد؟ که تسلای دردت باشد؟ که هر چند ناچیز مرهمی باشد بر زخم دلت. فدای دل داغدیده ات میترای داغدار. فدای اشکهای سرزیر چشمانت. فدای یتیمی دختر هشت ساله ات. فدای غربت نوزاد دنیا نیامده ات. فدای فریادهای از سردرد مادرت. فدای قطره قطره اشک تمام دوستانت که قلبشان برای تو می تپد. بنویسم که صبور باش و ارام باش و توکل کن؟ اینها به جای خود اما به راستی اگر این درد برای تک تک ما بود ما چه حالی داشتیم؟ میترای عزیزم کاش آنچه مینویسم برایت بوی شعار نگیرد. بوی قضاوت نگیرد. اما گل من این جمله تسکین دهنده ی دل غمدیده ام بود برای داغ تو که هر کس چرایی زندگی را یافت با هر چگونه ای خواهد ساخت. میترای عزیزم بمان همچنان پرتوان، پرقدرت، آرام، صبور،که دخترت و پسر دنیا نیامده ات سخت به سایه ی مقتدر تو احتیاج دارند. میترای عزیزم میخواهم با این کلمات کنار هم چیده شده حسن نیت خودم و تمام دوستانت را برایت اثبات کنم. ما هستیم در کنارت مانند خواهر.خدایا دل میترای داغدیده را به خودت سپردم. به تو که سراسر حکمتی . سراسر رحمتی. سراسر اقتداری و سراسر رمزو راز.

میترا جان درگذشت ناگهانی همسر همراه و همرازت محمود را از صمیم قلبم تسلیت میگویم. تسلی دلم را پذیرا باش میترای گلم.

به پاس قلم زیبا و توانمند دوست خوبم یه آدم دیگه:که به یادم آورد دوستان خوب و متفاوت زندگی ام را که از طریق الهه ی امید با آنها آشنا شدم. من هم تک تکتان را دوست دارم زیاد زیاد.همیشه همین قدر مهربان و آرام بمانید. 

 

 


نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 12:57 صبح توسط حوری آسمان نظرات ( ) |


Design By : Pichak