حوری آسمان
اولین نقطه ای که از مرکز کائنات گریخت
و بر خلاف محورش به چرخش در آمد ، سر من بود !
اولین آواز را من خواندم ،
سپهر را من نیلگون شناختم !
خدا ، کران بیکرانه ی شکوهِ پرستش من بود
اولین دستی که خوشه اولین انگور را چید دستِ من بود
کفش ، ابتکار پرسه های من بود
و چتر ، ابداع بی سامانی هایم !
هندسه ! شطرنج سکوت من بود
و رنگ ، تعبیر دل تنگی هایم !
سرم به بوته ی خشکِ گونی مانند است ،
با این همه هزار خورشید و ماه و زمین را
یک جا در آن می چرخانم !
روحش شاد. یادش گرامی
نوشته شده در دوشنبه 90/1/22ساعت
12:11 صبح توسط حوری آسمان نظرات ( ) |
Design By : Pichak |