سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوری آسمان

 

خیلی وقت بود که باهاش قهر کرده بودم و دیگه باهاش حرف نمی زدم ازش چیزی نمی خواستم و دوسش نداشتم چون فکر می کردم اونم منو دوس نداره دیگه دلم براش تنگ نمیشد دیگه یادش آرومم نمی کرد دیکه...اما اون یه کاری کرد که بعد از مدتها دوباره برم سراغش برم و باهاش حرف بزنم کاری کرد که دوباره با بودنش و با حس کردنش به آرامش برسم. آره خودش کمکم کرد که باهاش آشتی کنم و وجود یکتای اونو با تمام ناتوانی هایم حس کنم خودش کاری کدر که دوباره توی لحظات دلتنگیم یادش و ذکرش اطمینان دهنده ی قلبم باشه خودش خواست که دوباره مثل گذشته ها وقتی یادش می افتم و احساسش میکنم صورتم از شوق وصالش خیس خیس بشه عین آسمون ابری .

خودش خواست تا من دوباره توی تنهایی هام حضورش رو لمس کنم. آره اینو مطمئم نه مطمئن نیستم ایمان دارم که منو خیلی دوس داره همین چند روز پیش با اون مریضی تلنگر خوبی بهم زد و بهم درس خوبی داد و اون این بود که من همیشه هستم حتی وقتی که تو باهام قهر بودی . آره اون همیشه پیش من بود اگر لطفش نبود چطور می تونستم این پله ها رو بالا برم و این چیزی نیست جز لطف همون مهربون همیشگی همون ناجی جام شوکران همون تسلی دهنه دلهای خسته همون یگانه ی بی نیاز. همون بخشنده ی بی منت....همون خدای مهربون من!

 


نوشته شده در شنبه 86/4/2ساعت 10:15 عصر توسط حوری آسمان نظرات ( ) |


Design By : Pichak