• وبلاگ : حوري آسمان
  • يادداشت : در اين زمانه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عزيزم.
    "از باغ مي‌برند چراغاني‌ات کنند
    تا کاج جشنهاي زمستاني‌ات کنند
    پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهاي تار»
    تنها به اين بهانه که باراني‌ات کنند
    يوسف! به اين رها شدن از چاه دل مبند
    اين بار مي‌برند که زنداني‌ات کنند
    اي گل گمان مکن به شب جشن مي‌روي
    شايد به خاک مرده‌اي ارزاني‌ات کنند
    يک نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست
    از نقطه‌اي بترس که شيطاني‌ات کنند
    آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
    گاهي بهانه‌اي است که قرباني‌ات کنند."<<فاضل نظري>>

    سلام.از اين بابت که وبم واستون مفيد واقع شد خيلي خوشحال شدم.خانم بهبهاني شعراي بسيار زيبايي دارن که آدم از خوندنش واقعا لذت ميبره.ان شا الله به زودي با يه آپ خوب در خدمتتون هستم.
    سلام دوست خوبم.خيلي زيبا بود.مرسي از حضورتون.باز هم بهتون سر ميزنم شما هم ما رو فراموش نکن.
    راستي قالبت مشکيه يه جورايي دل آدمو ميگيره!!!!!خوب نيست اگه نفسي تازه کني؟؟؟
    سلام دوست خوبم
    غزل قشنگي انتخاب کردي...دغدغه ي آدماي بزرگ....اينجاي شعر که رسيدم بغض در گلويم متولد شد:رسيده ها چه غريب و نچيده مي افتند.......
    همش به اين فکر ميکنم که من کجاي داستان خلقت رو پر کردم؟؟؟کجاي آسمان بودن رو گرفتم...من هستم؟؟؟من سايه ام؟؟من واقعي ام؟؟؟من خيالم؟؟؟اصلآ نکند من توي خواب يک نوزاد دارم زندگي ميکنم...يا شايد يه نقاشي هستم که پيرمرد نقاش منو روي برش نازکي از چوب قلم ميزنه....هر چه هستم يا هرچه نيستم دورت ميچرخم...براي اثبات بودنم دوست دارم فرياد بزنم دوستت دارم...با تمام وجود دوستت دارم...چقدر خودم رو و بودنم با اين کلمه حس ميکنم...ميبيني عزيزم؟؟وقتي پاي تو در ميان مي آيد من خودم را احساس ميکنم...حس ميکنم که زنده ام....اگر تاآخر دنيا هم بگويم دوستت دارم از اين جمله ي دو کلمه اي سير نميشوم...دوستت دارم...خداااااااااا
    + يه آدم ديگه 
    سلام خوبي..................اين شعر از جمله شعرهايي هست که من سريع در خاطرم موند و هنوز هم هست...............زيبا بود............!